سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کامران رستمی

http://www.runna.ir/fa/images/exterior/1.jpg

 

افتخار ملی دیگری برای ایرانیان

 

مشخصات فنی:

 

تامین نیازمندیهای مشتری سرلوحه تمامی برنامه ریزی های ایران خودرو در ارائه طرحهای جدید است.
مشتریان در محدوده مناسبی از قیمت ها می توانند به تنوعی از امکانات دست یافته و از تیپ مورد نظر متناسب با قیمت انتخابی راضی و خرسند باشند.
تامین نیازمندیهای مشتری سرلوحه رانا نیز با ارائه سه تیپ متفاوت مجهز به موتور پر بازده 1600 سی سی در زمان ارائه محصول و سه محصول دیگر با موتور ملی (خانواده EF) به عنوان موتوری پایه گاز سوز برخوردار از تکنولوژی روز در راستای همین سیاست طراحی شده است. رانا در ارزان ترین تیپ خود نیز مشتری را از برخورداری از خودرویی مدرن مطابق با استانداردهای روز دنیا ناامید نمی کند.
کیسه هوا و سیستم ترمز ضد قفل، فرمان هیدرولیک، تهویه مطبوع، آیینه و شیشه های برقی امکاناتی هستند که به راحتی برای مشتریان ایران خودرو در محصول رانا قابل تامین است.

 

برای بزرگ شدن عکس زیر روی آن کلیک کنید:

 

Runna

 

عکس هایی از این خودرو بسیار زیبا:


http://www.runna.ir/fa/images/exterior/6.jpg

http://www.runna.ir/fa/images/exterior/7.jpg

http://www.runna.ir/fa/images/interior/5.jpg

http://www.runna.ir/fa/images/interior/18.jpg

در آینده مطالب بیشتری در این باره درج خواهد شد.


ارسال شده در توسط کامران رستمی

http://www.runna.ir/fa/images/exterior/1.jpg

 

افتخار ملی دیگری برای ایرانیان

 

مشخصات فنی:

 

تامین نیازمندیهای مشتری سرلوحه تمامی برنامه ریزی های ایران خودرو در ارائه طرحهای جدید است.
مشتریان در محدوده مناسبی از قیمت ها می توانند به تنوعی از امکانات دست یافته و از تیپ مورد نظر متناسب با قیمت انتخابی راضی و خرسند باشند.
تامین نیازمندیهای مشتری سرلوحه رانا نیز با ارائه سه تیپ متفاوت مجهز به موتور پر بازده 1600 سی سی در زمان ارائه محصول و سه محصول دیگر با موتور ملی (خانواده EF) به عنوان موتوری پایه گاز سوز برخوردار از تکنولوژی روز در راستای همین سیاست طراحی شده است. رانا در ارزان ترین تیپ خود نیز مشتری را از برخورداری از خودرویی مدرن مطابق با استانداردهای روز دنیا ناامید نمی کند.
کیسه هوا و سیستم ترمز ضد قفل، فرمان هیدرولیک، تهویه مطبوع، آیینه و شیشه های برقی امکاناتی هستند که به راحتی برای مشتریان ایران خودرو در محصول رانا قابل تامین است.

 

برای بزرگ شدن عکس زیر روی آن کلیک کنید:

 

Runna

 

عکس هایی از این خودرو بسیار زیبا:


http://www.runna.ir/fa/images/exterior/6.jpg

http://www.runna.ir/fa/images/exterior/7.jpg

http://www.runna.ir/fa/images/interior/5.jpg

http://www.runna.ir/fa/images/interior/18.jpg

در آینده مطالب بیشتری در این باره درج خواهد شد.


ارسال شده در توسط کامران رستمی

گوجه  فرنگی یکی از مهم ترین منابع ویتامین A است و مصرف آن برای تقویت بینایی، تقویت و سلامتی پوست و مخاط  ها (دهان و بینی) رشد و نمو استخوان ها توصیه می شود. به گزارش ایسنا، بررسی ترکیبات و مواد موجود در گوجه فرنگی نشان می دهد که در میوه گوجه فرنگی رسیده، گلوکز، فروکتوز،

ادامه مطلب...

ارسال شده در توسط کامران رستمی

هشتمین لیگ برتر فوتبال که پس از فراز و نشیب‌های فراوان با قهرمانی تیم فوتبال استقلال تهران به پایان رسید را می‌توان فصلی جالب و در عین حال پرحاشیه برای نیمکت‌نشینان آن ارزیابی کرد.

ادامه مطلب...

ارسال شده در توسط کامران رستمی


ارسال شده در توسط کامران رستمی

مدت مدیدیست که تنها ترین ترانه من سروده

عاشقانه ای است که در خلوت برای غربت

نا تمام شبانه ام می خوانم و نا خواسته و

خلاصه وار تکرار می کنم  این همه

دلتنگی را، این همه ثانیه های اندوهبار

زندگی را که حتی  لحظه های سایه روشن

فردایم را نا دیده گرفتند بی آنکه جایی برای

احساس وآرزوهای بزرگ مانده باشد...

به راستی سهم قصه هایی که هرگز طعم

شیرین خوشبختی را برای یک بارنچشیده اند

این است که این گونه بی پناه، درگیر و دار

زندگی اسیر واژه های مبهم باشند و خسته

و غمگین در چالش روزها ، همچون پرنده ای

زخمی در چنگال میله های قفس ، تردید و

دلواپسی را معنا کنند...

به راستی قسمت و تقدیر این است که

خاموش و بی صدا مرگ تدریجی عشق را نظاره گر باشیم...

 


ارسال شده در توسط کامران رستمی

بعضی وقت ها آدم دلش می خواهد همه چیز رو درباره ی دوستاش بداند.مثل تاریخ تولد، اسم پدر و مادر، تعداد خواهرها وبرادرها ،نشانی منزل یا حتی ایتکه به چه چیزهایی علاقه دارد و از چه چیزهایی بدشان می آید.

به نظر من دانستن این اطلاعات به ما کمک می کند تا بتوانیم ارتباطی صمیمی تر و عمیق تر با دوستانمان برقرار کنیم.

من هم از یکی دوسال پیش برای خودم،یک دفترچه درست کردم وهر صفحه آن را به یکی از دوستانم اختصاص دادم و مشخصات او رادرآن صفحه نوشتم.

تا این که چندی قبل....

حسابی حوصله ام سر رفته بود.نمی دانم چرا روزهای جمعه،نزدیک غروب که می شود،احساس دلتنگی می کنم. برای این که سرم را گرم کرده باشم،سراغ دفترم رفتم و شروع کردم به ورق زدن آن وخواندن نشانی های دوستانم.

دفترم تقریبا پر شده بود.فقط یک صفحه خالی در آن مانده بود.

یک دفعه فکری به سرم زد.اولش ترسیدم.ترس که نه ولی خجالت کشیدم.ولی بعد دل را به دریا زدم وگفتم :خلق و خوی حضرت مهدی(ع) مثل جد بزرگوارشان پیامبر(ص) است. ایشان مهربانند وصمیمی ترین دوست ما. پس چرا صفحه آخر را برای ایشان نگذارم؟!

بالای صفحه نوشتم: عزیز ترین دوست همیشگی ام.

وبعد نام ایشان و پدر ومادرشان را نوشتم :امام حسن عسکری(ع) ـ نرجس خاتون.

رسیدم به تاریخ تولد.روزش را می دانستم چون این روز را هر سال جشن می گرفتیم. اما سالش را نمی دانستم.بی خیال آن شدم.

رفتم سراغ محل تولد.محل تولدشان را به یاد نمی آورم.شاید مکه بود یا شاید مدینه.شاید هم جایی دیگر! ولی کجا!؟ نمی دانم خودم را معطل نکردم.

سوال بعدی، تعداد خواهر وبرادر ها بود. کلی به مغزم فشار آوردم تا چیزی یادم بیاید . با خودم گفتم: شاید برادر و خواهری ندارد،چون من چیزی در مورد آنها نشنیده ام...اما،شاید هم داشته باشند.پس تکلیف این قسمت هم روشن نمی شود. از خودم لجم گرفت. جلوی سوال را خالی گذاشتم.

بند بعدی ،نشانی منزل بود. راستی امام کجا زندگی می کنند؟ ممکن است در ایران باشند؟شاید هم در یک کشور دیگر باشند.اما حتما در یک کشور اسلامی است.

چی می شد اگر جای امام را می دانستیم؟هر وقت دلمان می خواست یا کاری داشتیم، به او سر می زدیم. اما،اگرما می دانستیم، دشمنان امام هم می دانستند،آن وقت....

پرسش های دیگری هم پشت سر هم به ذهنم رسید. مثل این که: آیا امام ازدواج کرده اند؟اسم همسرشان چیست؟بچه هم دارند؟ چند تا؟ دخترند یا پسر؟ اصلا خود امام چند سال دارند؟ پیر نشده اند؟ چه شکلی هستند؟ واگر امام را ببینیم، متوجه می شویم یا نه؟ و...

صد تا سوال،شاید هم بیشتر داشتم که جواب هیچ کدام را نمی دانستم.

پس من چطور این همه امام را دوست دارم در حالی که چیزی درباره ی او نمی دانم؟ هم نا امید شدم و هم پشیمان.خواستم دفترم را ببندم،اما هنوز یک قسمت باقی مانده بود. باید می نوشتم امام چه چیز را دوست دارد واز چه چیزی بدشان می آید.

کمی فکر کردم و بعد با شوق فراوان از این که، بالاخره چیزی برای نوشتن پیدا کرده ام،شروع به نوشتن کردم:

عدالت را دو ست دارند ،از ظلم بدشان  می آید . مهربانی رادوست دارند ،از کینه بیزارند .قرآن می خوانند ،روزه می گیرند، عبادت می کنند . درعوض بخیل نیستند ، حسودی نمی کنند  و برای  هیچ کس خودشان را نمی گیرند ! امام خوبند وبا بدی هیچ  نسبتی ندارند.

گوشه ی سمت چپ آخرین صفحه ی دفترم ،جای یک گل نرگس خالی بود ....

 


ارسال شده در توسط کامران رستمی

 

عشق چون آید برد هوش دل فرزانه را

دزد دانا میکشد اول چراغ خانه را


ارسال شده در توسط کامران رستمی


آیا هرگز هنگام گذر از جاده به گندم زاری رسیده اید ؟ اندک دمی ایستاده اید ؟ لختی به وزش باد در آن نگریسته اید ؟ آیا در گندم زارهای زندگی ام کسی با من بوده است ؟
گندم زار در برابر باد دریایی زرین و در تکاپوست .خوشه ی گندم می لرزد . کمر خم می کند . دانه می پراکند . خشک می شود و باز می روید . شاید گندم زار در نور خورشیدی است که میتوان در میان پرتوهایش گام برداشت . گندم زار در مه تبلور دانه های حیات است که مه چون کیمیا در ابهام ناب زرینش کرده  . شاید مرا به یاد آنانی می اندازد که دوست داشته ام .و در دوست داشتنشان فقط به خود مهر ورزیده ام آنانی که تنها برای آن که بگویم دوست داشتن را می دانم در غرفه ی مهرورزی خالی ذهنم نشانده ام . برای برای آن که به خود بباورانم رنج کشیده ام و مهر ورزیده ام و به من مهر نورزیده اند . حال آن که همانانند که ذره ذره آن گوهر را که همواره پوییده ایم میپردازند .اما حقیقت این است که به راستی امروز تنهایم . من و گندم زار و این مه که دم به دم نزدیک تر میشود . که خاموش در برابر این گندم زار به زانو در افتاده ام . با هر دانه ی گندم که به زمین می افتد لحظه های زندگی ام را به یاد می آورم که آغشته به آدم ها و دور از آنان بود . کاش قاصدکی از آن جهان آنان پیامی می آورد که تمام عمرم در انتظار قاصدکی بوده ام .بارها اندیشیدهام چرا آنچه می بینیم آنچه هست نیست ؟ هر بار کوشیده ام حقیقت را از درون نگاره ها بیرون بکشم اما نگاره ها همانند که هستند .همچون امروز که آیندگان و روندگان شاید فقط پیرمردی خاموش را ببینند که در برابر مزرعه ی گندمی به زانو درافتاده است و دیگر هیچ .... 

 


ارسال شده در توسط کامران رستمی

 

اگر کسی را دوست داشته باشی

 نمی تونی توی چشم های اون زل بزنی

 نمی تونی دوریش را تحمل کنی

 نمی تونی بهش بگی که چقدر دوستش داری

 نمی تونی بهش بگی چقدر بهش نیاز داری

 واسه همینه که عاشق ها

دیوونه میشن

  

 تا انتهای شب

تاب گیسویش

بانسیم باد  هی  می رقصید

دردلم غوغا بود

آتشی برپابود

جوانه عشقی درآن شکوفا بود

اوچه زیبا بود در نگاه من

مثل رویا بود درخیال من

بر لبان او  حک  شده لبخند

بر لبان من نقش یک پیوند

 


ارسال شده در توسط کامران رستمی
   1   2      >